عشق مسیری ندارد و مقصد نمیشناسد

۱۳۸۹ آبان ۷, جمعه

درگیر غم بودن

درگیرغم بودم

وقتی تورا دیدم

بسان ابرهای

بهاری باریدم

نبودی ازمن دور

ولی نبود نزدیک

مثل نوشته هایم

همه سرد و تاریک

همه از خنده عاری

همه از اشک لبریز

بیا بمن زن تکیه

به حال و عادت ریز

اشکهای داغ و سُربیت

بروی شانه های من

بزن کمی بوسه

بروی گونه های من

هیچ نظری موجود نیست: