عشق مسیری ندارد و مقصد نمیشناسد

۱۳۸۹ آبان ۶, پنجشنبه

کاش

ای قلمداد نسیم به آیینه
نفس مهد زمین ای قافیه

جمله از تو میجوشد چشمه ها
تشنه ام از تو مینوشم عشق و صفا

لاجرم فکرم به سوی تو پرید
پر زد و به اوج پروازش رسید

این چرا افسار من دست تو نیست
من جلدم این هم از تقصییر تونیست

هر کجا روم باز جویم سوی تو
دربرم گیرم و بوسم روی تو

ای کاش این مثل هفتاد و دو من
آخر رسد زودتر از جان من

ای کاش این کاشکی بزری میداشت
دل در باغ نگاهت آن را میکاشت

هیچ نظری موجود نیست: